عمار زمان ، اشتر علی ،سرباز نظام

فرمانده نمیدانم چه آتشی به وجودشان کشیده ای ؟ شنیده ام بدجور با آبرویشان بازی 

کرده ای ، حیثیت نیروهایشان را در عراق به بازی گرفته ای و سیلی سختی در لبنان به  

صورتشان زدی !! یاد بازی های دوران کودکی ام می افتم ، من تک، شما همه!! حالا تو 

تک و همه اتحادیه اروپا ، شورای امنیت و دول غـربـی در مقـابل تو ! سردار شنـیده ای از  

ماه ها پیش به لیست تحریمشان اضافه شده ای و کنگره ی آمریکا برنامه ترورت را اعلام 

کرده و معروف شده ای به  اشباحی که جانشان را می خواهد بگیرد ؟ البته همین است 

وقتی با آبروی شیطان بزرگ بازی کنی ،وقتی در لبنان پوز رژیم کثیف صهیونیستی را به 

لجن میمالی، وقتی مـعـادلـات چندیـن سالـه ی آنـهـا را در مـنـطقه خراب میکنی باید به  

خونت تشنه باشند که این  صدای درد و فریاد ها از بیانیه هایشان بلند است...    

 

                      دست خدا به همراهت خادم مردم، عمار زمان ، اشتر علی ،سرباز نظام

فردای آرمیتا

این روزها چقدر خواستـنـی شده ای دردانـه با ایـن حجـــــاب گرفتــــن و نمکین دختـــــرانه ات

و خدا می داند که اگر پــــــدر بود و قد و بالای رعنای دخترکش را در این صـــــــدف می دید چه

چه دست نوازش ها که بر سرش نمی کشید …

آمریکا باید میانه‌روها را در ایران تقویت کند

در بخش مربوط به ایران در کتابچه راهنمای اندیشکده کاتو آمده است: آمریکا می‌تواند از طریق نمایش این امر که «مزایای ایران از تعامل بیش از تقابل است»، مقامات متعادل‌تر ایران از جمله رییس‌جمهور روحانی را تقویت نماید.

به گزارش افکارنیوز، اندیشکده کاتو اقدام به تهیه یک کتابچه راهنما برای سیاست‌مداران آمریکایی کرده است که یکی از بخش‌های آن مربوط به ایران است. در «بخش ایران» کتابچه مزبور توصیه‌هایی به مقامات دولت جدید آمریکا ارائه شده تا رویکرد واشنگتن در قبال تهران، به تامین منافع ایالات‌متحده و کنترل و خنثی‌سازی نفوذ ایران منتهی گردد.

در این بخش آمده است: سیاستمداران باید بدانند که توافق هسته‌ای ایران حتی ناقص آن، محدودیت‌های قابل‌توجهی را بر توانمندی این کشور در توسعه سلاح هسته‌ای اعمال نموده است. آنها باید با تمرکز بر مفاد کلیدی معامله، از اجرای آن اطمینان حاصل کرده و درک کنند که استراتژی فشار موفقیت چندانی در بازداشتن ایران از حمایت سازمان‌های نظامی شیعی در سراسر خاورمیانه نداشته و احتمالا موجب  تقویت تندروها در این کشور خواهد شد. این سیاستمداران در عوض باید در پی تعامل پایدار با ایران، افزایش اعتماد و ایجاد راه‌حل برای مصالحه در بحران‌های جاری خاورمیانه باشند.

توافق هسته‌ای

در چند سال اخیر، مذاکرات درباره برنامه هسته‌ای ایران-طرح جامع اقدام مشترک (برجام)- مساله غالب در روابط ایران و آمریکا بوده است. برجام ثابت کرد که اختلافات زیادی در داخل آمریکا وجود دارد. دولت اوباما و سایرین (دیگر اعضای توافق) از این معامله بعنوان یک توافق تاریخی حمایت می‌کنند در حالی که منتقدان معتقدند معامله اساسا ناقص بوده و ممکن است ایران را به کشوری در آستانه هسته‌ای‌شدن تبدیل کند. بسیاری اصرار دارند رییس‌جمهور بعدی (ترامپ) یا این توافق را لغو و یا بار دیگر آن را مورد مذاکره قرار دهد.

برجام با تمامی نقایصش نه تنها بهترین فرصت برای جلوگیری از هسته‌ای شدن ایران است بلکه فرصتی برای ایجاد تعامل نیز به شمار می‌آید؛ تعاملی که اعتماد آفرینی کند، روابط ایران و آمریکا را بهبود بخشد و احتمال اقدامات بی‌ثبات‌کننده توسط ایران در آینده را کاهش دهد. اینکه توافق مذکور در برخی جوانب نواقصی دارد، غیرقابل انکار است. برجام علی‌رغم اعمال محدودیت در ظرفیت غنی‌سازی اورانیوم توسط ایران، اجازه انجام تحقیقات مستمر و توسعه فناوری غنی‌سازی در سانتریفیوژ گازی را به این کشور داده است.

این بند به ویژه دردسرساز است چراکه محدودیت‌های فیزیکی در تولید مواد شکاف‌پذیر توسط ایران (بعلاوه برخی از بندهای تائید) طی 10 تا15 سال آینده منقضی می‌شود. پس ایران این امکان را دارد که طی یک دهه آینده به انجام تحقیقات بر روی غنی‌سازی اورانیوم پرداخته و سپس در مدت زمان نسبتا کوتاهی پس از انقضای برجام، به کشوری هسته‌ای بدل شود.

بااین حال، چنین نگرانی‌هایی نباید سیاستمداران آمریکایی را وادار کند فورا یا توافق را لغو و یا آن را مورد مذاکره مجدد قرار دهند. این توافق محدودیت‌های قابل توجهی را بر توانمندی ایران برای ساخت سلاح هسته‌ای اعمال کرده است. خروج از آن می‌تواند نتایجی غیرسازنده ایجاد نماید. چنانچه ایالات‌متحده توافق را لغو و بار دیگر تحریم‌ها را اعمال کند، ایران دیگر محدود به توافق نخواهد ماند و متحدان اصلی ایالات‌متحده نیز احتمالا مخالف پیروی از واشنگتن در اعمال مجدد تحریم‌ها خواهند بود.

ایالات‌متحده با انکار برجام، محدودیت‌های شدید بر برنامه هسته‌ای ایران را در ازای تحریم‌های یک‌جانبه و بی‌اثر از دست خواهد داد؛ از جمله این محدودیت‌ها می‌توان به یکی از بی‌سابقه‌ترین نظام‌های تائید و بازرسی سرزده در طول تاریخ اشاره کرد. حتی تلاش بری مذاکره مجدد برجام نیز غیرعقلانی است. نه ایران و نه متحدان اروپایی آمریکا نیز تمایل چندانی به انجام این کار ندارند. علاوه بر این، تلاش برای مذاکره مجدد برجام اعتماد ایران به آمریکا بعنوان یکی از طرفین گفتگو را کاهش می‌دهد. چنانچه تهران به این نتیجه برسد که واشنگتن برای پذیرش و رعایت توافق قابل اعتماد نیست، احتمال کمتری وجود دارد که مقامات ایرانی در پی راه‌حلی برای موضوعات مهم دوطرف مانند جنگ داخلی در سوریه باشند.

در عوض، سیاستگذاران آمریکایی باید بر حصول اطمینان از اجرای برجام و انجام مذاکره نهایی به منظور تمدید محدودیت‌های آن در بخش تولید مواد شکاف‌پذیر متمرکز شوند. این بند ضعف اولیه برجام به شمار می‌آید: بند مذکور به ایران اجازه می‌دهد غنی‌سازی اورانیوم را که در سانتریفیوژهای پیشرفته‌تر مورد استفاده قرار می‌گیرد، افزایش داده تا زمانی که بندهای توافق منقضی و زمان «گریز هسته‌ای»(breakout) کاهش یابد. با این حال حتی پس از انقضای توافق، ایران تحت معاهده منع گسترش تسلیحات هسته‌ای همچنان در معرض نظارت و تائید خواهد بود. برجام بعنوان توافقی برای کنترل تسلیحات، موفقیت‌آمیز بوده است.

ایران و ایالات‌متحده با اجرای تعهدات خود طبق این توافق، می‌توانند به طور بالقوه اعتمادی متقابل ایجاد کرده و‌ بی‌اعتمادی موجود در روابط بیش از 35 سال گذشته خود را پاک کنند. چنین اعتمادی می‌تواند اساس مشارکت‌های آتی در بسیاری از مسائل باشد.

اشکالات سیاست فشار

دولت جدید ایالات‌متحده علاوه بر پذیرش مسئولیت برجام، به تصمیم‌گیری در قبال چگونگی رسیدگی به اقدامات ایران در سراسر خاورمیانه نیاز خواهد داشت. ایران همچنان سیاست‌هایی را پیگیری می‌کند که سیاست‌گذاران آمریکایی آن را آسیبی برای منافع ایالات‌متحده می‌دانند. بی‌شک حمایت تهران از شیعیان در سراسر خاورمیانه منبعی برای بی‌ثباتی در این منطقه است و نشانه چندانی نیز دال بر کاهش این حمایت وجود ندارد.

ممکن است حمایت ایران از شورشیان حوثی در یمن تا حد زیادی مبالغه‌آمیز باشد اما تهران همچنان مداخله‌ای شدید در سوریه، لبنان و چند نقطه دیگر دارد. شاید نگران‌کننده‌تر از همه این باشد که این کشور هنوز به حمایت خود از نابودی اسرائیل و پشتیبانی از حزب‌الله و حماس ادامه می‌دهد؛ دو گروهی که ایالات‌متحده بعنوان سازمان‌های تروریستی تعیین کرده است.

برخی در واشنگتن با موضع‌گیری سخت علیه ایران، به این تحریکات پاسخ می‌دهند. بنا به اعتقاد آنان، برجام ایالات‌متحده را برای اعمال تحریم‌های جدید در پاسخ به سایر سیاست‌های ایران به ویژه حمایت این کشور از تروریسم بین‌المللی منع نساخته است. برخی نیز این‌گونه استدلال می‌کنند که ایالات‌متحده علاوه بر اعمال تحریم‌‌های تنبیهی جدید، باید جنگی سیاسی راه‌اندازی کند تا از این طریق حکومت دینی حاکم بر ایران را تضعیف کرده و یادآوری نماید که ایالات‌متحده می‌تواند با استفاده از رادیو، تلویزیون و شبکه‌های اجتماعی سرخوردگی گسترده در میان مردم و محافل سیاسی ایران ایجاد کند؛ بدین گونه که تبعات سیاست‌های حکومت ایران از انقلاب سال 1979 به بعد، منحرف و سپس برجسته‌نمایی گردد.

با این حال، دلایل اندکی وجود دارد که بتوان با استناد به آن معتقد بود که فشار بر ایران از این طریق موجب پیشبرد منافع آمریکا می‌شود. اولین و مهمترین آن اینکه، بعید است اعمال تحریم‌های جدید تهران را از حمایتش از گروه‌های شبه‌نظامی منصرف کند. ایالات‌متحده طی چند دهه اخیر تحریم‌های یک‌جانبه متعددی علیه ایران اعمال کرده؛ تحریم‌هایی که نتوانسته حمایت ایران از حزب‌الله یا حماس را متوقف نماید.

تمایل ایران به مذاکره در مورد برنامه‌ هسته‌ای خود تا حدود زیادی مرهون رژیم تحریم‌های جامع و سنگین بوده که بخش مهمتر آن را می‌توان قطع حدودا 50 درصدی صادرات نفت ایران دانست. اکنون که متحدان اصلی آمریکا در اروپا موجی از معاملات تجاری جدید با ایران را آغاز کرده‌اند، بسیار بعید است که ایالات‌متحده بتواند حمایت بین‌المللی چندانی را برای اعمال محدودیت‌های تجاری جدید (ضدایران) جلب نماید.

علاوه بر این، ایران قطعا می‌تواند تحریم‌های اقتصادی جدید را بعنوان مدرکی برای بدعهدی آمریکایی‌ها تفسیر کند. تهران هم‌اکنون ابراز ناامیدی کرده که تداوم تحریم‌های آمریکا در مورد نقض حقوق بشر و تروریسم، که در برجام اشاره‌ای به آن نشده، مانع سرمایه گذاری‌های جدیدی است که آنها پیش‌بینی می‌کردند. بسیاری از بانک‌ها و شرکت‌های چندملیتی در قبال تجارت با نهادهای ایرانی با احتیاط عمل می‌کنند چراکه معاملاتی که از طریق بانک‌های آمریکایی صورت گرفته و یا اتباع‌ آمریکایی شاغل در شرکت‌های خارجی، همچنان تحت تحریم هستند.

از آنجا که شرکت بانکی چندملیتی «بی.ان.پی پاریباس» جریمه‌ای 9 میلیاردی را در سال 2014 به دلیل فرار از تحریم‌ها پرداخت کرده، شرکت‌های خارجی تمایل چندانی به مشارکت در فعالیت‌هایی ندارند که احتمال نقض ناخواسته تحریم‌های ثانویه در آن وجود داشته و مجازات آمریکا را در پی دارد. با محدودسازی سودی که ایران می‌تواند از این سرمایه‌گذاری پس از برجام بدست آورد، تحریم‌های باقیمانده آمریکا علیه تهران احتمالا نفوذ تندروهای ایرانی (که غالبا مخالف برجام هستند) در داخل دولت این کشور را افزایش می‌دهد.

اعمال تحریم‌های جدید یا تلاش برای تفرقه‌افکنی در ایران نیز با تمامی احتمالاتش، اقداماتی ضد اهداف آمریکا در منطقه است. ایالات‌متحده احتمالا قادر خواهد بود بدون مشارکت ایران، واسطه تصویب قطعنامه‌ای موردقبول و دوجانبه برای (پایان) درگیری در سوریه یا شکست داعش شود. چنانچه واشنگتن دوری از تحریم‌های جدید را اعمال کند، برقراری و حفظ این مشارکت بیش از پیش سخت خواهد شد. بی شک تفسیر مقامات ایرانی از اعمال تحریم‌های جدید  نقض روح برجام خواهد بود (اگر برداشت آنها نقض متن آن نباشد)؛ دراین صورت تردید آنها برای مورداعتماد بودن یا نبودن آمریکا در تداوم پایبندی به موارد مصالحه افزایش می‌یابد.

راه‌اندازی کمپین جنگ سیاسی تاثیری معکوس خواهد داشت چرا که قویا موجب تائید سوء‌ظن تندروهای ایرانی مبنی بر اینکه ایالات‌متحده قصد تسریع تلاش برای تغییر نظام در ایران را دارد، می‌گردد. در تمامی احتمالات، تندروها با تشدید سرکوبگری خود علیه مخالفان داخلی و بیرون راندن مقامات با رویکرد متعادل‌تر از دولت پاسخ خواهند داد. ایالات‌متحده با تلاش برای سرنگونی نظام ایران بسیاری از اصلاح‌طلبانی را که بدنبال تقویت آنها بود، تضعیف ‌می‌کند.

جایگزین: تعامل هوشیارانه

باتوجه به اینکه اتخاذ تدابیر سختگیرانه در قبال ایران نتایج مثبت چندانی به همراه نخواهد داشت، ایالات‌متحده باید سیاست تعامل را در پیش گیرد. در ابتدا، واشنگتن باید با حصول اطمینان از اینکه ایران از منفعت اقتصادی برجام بهره‌مند است، از این توافق حمایت نماید. شاید ساده‌ترین راه انجام این کار، بحث درباره جزئیات واضح و هدایتگر در این زمینه باشد که شرکت‌های خارجی چگونه می‌توانند فارغ از تحریم‌های باقیمانده آمریکا، در ایران سرمایه‌گذاری کنند.

ایالات‌متحده همچنین باید با استفاده از اجرای برجام، به درگیری فعالانه ایران در مذاکرات درباره بحران‌های جاری و آتی منطقه به ویژه جنگ در سوریه و یمن ادامه دهد. ایده برقراری روابط دیپلماتیک میان تهران و واشنگتن نیز دیگر یک تابو نیست. نگارش نامه سرگشاده به رییس‌جمهور در نخستین سالگرد برجام و حمایت از افزایش تعاملات میان دو کشور به امضای 75 تن از رهبران امنیت ملی از هر دو حزب از جمله 23 تن از سفرای سابق، 14 عضو سابق کنگره و 3 برنده جایزه نوبل رسیده بود.

احتمالا مقامات ایرانی نیز پس از برجام در نزدیک‌ترین نقطه تعامل با غرب از سال 1979 تاکنون قرار گرفته‌اند. به عنوان مثال تهران دعوت‌نامه‌ای را که اواخر همان ماه برای حضور در مذاکرات چندملیتی درباره سوریه دریافت کرد، پذیرفت. اکنون زمان آن فرارسیده که حوزه‌های بیشتری از منافع مشترک مورد کاوش قرار گیرد؛ در عین حال بعید است که مذاکرات، منافع فوری را حاصل نماید.

باتوجه به دیدگاه رقابتی میان تهران و واشنگتن در قبال آینده خاورمیانه-بویژه در مورد سوریه، لبنان، یمن و اسرائیل- انجام مذاکرات سازش که موردقبول هر دو طرف باشد، بسیار دشوار خواهد بود. با این حال، با فرض این که مذاکرات در نهایت نتایج مثبتی خواهد داشت، آمریکا می‌تواند از طریق نمایش این امر که «مزایای ایران از تعامل بیش از تقابل است»، مقامات متعادل‌تر ایران از جمله رییس جمهور روحانی را تقویت نماید. مقامات ایران و آمریکا با مشارکت در مذاکرات مستمر در مورد برخی مسائل می توانند به تدریج اعتماد و احترام متقابل را افزایش دهند. فرایند مذاکرات به خودی خود می‌تواند زمینه‌ای برای سازش‌های آتی فراهم نماید.

 

واکنش بازیکن استقلال به تعویض در بازی با سیاه جامگان

بازیکن جوان استقلال عنوان کرد: از تعویضم اصلا ناراحت نشدم و بیشتر ناراحتی ام به خاطر نتیجه بازی بود که تیم را تحت تاثیر قرارداده بود و به نظرم روز گذشته بدشانسی آوردیم.

گروه ورزشی - بهنام برزای بازیکن استقلال در گفت و گو با افکارنیوز گفت: بازی سختی با سیاه جامگان داشتیم و می توانستیم این تیم را شکست دهیم.

وی افزود: تیم سیاه جامگان چیزی در بازی برای از دست دادن نداشت و با تمام قوا دفاع می کرد و با یک مهاجم ضد حمله می زد و با کمک همین روش توانست یک گل بزند.

برزای ادامه داد:  اگر توپمان به تیرک دروازه نمی خورد شرایط تغییر می کرد و گل اول برای استقلال ثبت می شد و فشار از روی تیم کم می شد.

بازیکن جوان استقلال عنوان کرد: از تعویضم اصلا ناراحت نشدم و بیشتر ناراحتی ام به خاطر نتیجه بازی بود که تیم را تحت تاثیر قرارداده بود و به نظرم روز گذشته بدشانسی آوردیم.

وی خاطرنشان کرد: چند بازی مهم و خیلی سخت در پیش داریم و باید برای قهرمانی با حریفانمان بجنگیم و در بازی با سایپا جبران خواهیم کرد.

14 برابر حقوق پایه زیاده خواهی نیست؟

در حالی که شورای نگهبان معتقد بود که مصوبه مجلس برای حقوق ها موجب اخلال در نظام اداری می شود، اما نمایندگان به بهانه تامین نظر شورای نگهبان، حقوق مدیران را به حدود 24 میلیون تومان رسانده بودند و لاریجانی معتقد است مجلس در راستای تامین نظر شورای نگهبان این مصوبه را به تصویب رساند.

گروه سیاسی- طبق ماده 76 قانون مدیریت خدمات کشوری، حداکثر حقوق مدیران هفت برابر حقوق پایه یک کارگر بود.

 

به گزارش خبرنگار افکار نیوز، در سال جاری حقوق پایه حدود 950 هزار تومان است که هفت برابر آن حدود شش میلیون 600 هزار تومان می شود.

 

نمایندگان مجلس به بهانه مقابله با حقوقهای نجومی، در تصویب برنامه ششم توسعه کشور، در ماده 38 این برنامه مقرر کردند،حداکثر حقوق 14 برابر حقوق پایه باشد. بنابراین همه مقامات کشوری و حتی کارکنان دولت از اول فروردین سال 1396 به بعد حدود 14 میلیون حقوق دریافت می کنند.

همچنین بر اساس مصوبه مجلس، دولت می تواند به شاغلان مناطق عملیاتی ، مرزی و مناطق محروم تا 30 درصد به این حقوق اضافه کند و برای کسانی که تخصص خاص دارند این 30 درصد به 60 درصد افزایش خواهد یافت. یعنی شورای حقوق و دستمزد می تواند تا 60 درصد به حقوق متخصصان اضافه کند.

به عبارت دیگر بر اساس این مصوبه مجلس کسانی که در مناطق عملیاتی، مرزی و ‌محروم مشغول هستند و متخصصین» می توانند تا 60 درصد مازاد بر این 14 برابر حقوق دریافت کنند.

 یعنی این رقم تا 24 ‌میلیون تومان خواهد رسید.

این مصوبه با ایراد شورای نگهبان مواجه شد.

شورای نگهبان معتقد بود به این دلیل که امکان اخلال در نظام اداری ایجاد می‌کرد، آنرا به مجلس برگرداند.

این ایراد در جلسه روز چهارشنبه مجلس در در دستور کار نمایندگان قرار گرفت و نمایندگان در اقدامی عجیب بجای اصلاح این ماده، مدیران را هم شامل این گروه استثنا کردند.

یعنی علاوه بر «کسانی که در مناطق عملیاتی، مرزی و ‌محروم مشغول هستند و متخصصین»، مدیران هم می تواند با تائید شورای حقوق و دستمزد و با پیشنهاد روسای قوا، وزرا یا معاونان رئیس جمهور که ریاست دستگاه های اجرایی را برعهده دارند و بالاترین مقام دستگاه های اجرایی، تا 60 درصد مازاد براین‌ می‌توانند حقوق دریافت کنند.

با این مصوبه مجلس طیف وسیعی از مدیران حقوق حدود 24 میلیون تومانی دریافت می کردند.

این مصوبه مجلس نه تنها نمی توانست نظر شورای نگهبان را تامین کند بلکه احتمالا ایراد شورای نگهبان بر آن را بیشتر هم می کرد.

اگر مجلس می خواست نظر شورای نگهبان را تامین می کرد باید در پرداخت 14 برابری حقوق و یا پرداخت 60 درصد مازاد بر این 14 برابر را، اصلاح می کرد نه اینکه طیف وسیعی از مدیران را جزو دریافت کنندگان این حقوق قرار می داد.

با تصویب این قانون در مجلس، انعکاس و بازتاب زیاد آن در رسانه ها و واکنش های مختلفت در بین مردم و کارشناسان، مجلس مصوبه خود را اصلاح کرد و به همان مصوبه قبلی خود برگشت.

به عبارت دیگر مجلس، همان مصوبه خود قبل از ایراد شورای نگهبان را تکرار کرد و نظر شورای نگهبان را تامین نکرد.

اما علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی دیروز پس از رأی نمایندگان مبنی بر بازگشت به مصوبه قبلی در تبصره 38 لایحه برنامه ششم توسعه در صحن مجلس گفت: از اول انگیزه مجلس این بود که جلوی حقوق‌های نجومی را بگیرد و این جفا به مجلس که رکن مهم کشور است، بود که این طور حرف‌های سخیفی راجع به آن بزنند.

وی ادامه داد: مجلس به طور قانونی باید نظرات شورای نگهبان را لحاظ کند و وقتی هم که لحاظ کرد، از نظر ما تغییر مهمی نبود، چون مقامات صدر این ماده بودند و بیشتر از آن حد 10 میلیون نمی‌توانستند بگیرند و این جوسازی فقط مغلطه برای انگیزه‌های دیگر بود.

حال سوال این است آیا مجلس نظر شورای نگهبان را تامین کرد یا نظر برخی از نمایندگان زیاده خواه را؟

آیا شورای نگهبان به مجلس اعلام کرد که مدیران را به مجموعه دریافت کنندگان حقوق 14 برابر و 60 درصد مازاد بر این حقوق، اضافه کنید؟ یا خود مجلس این کار را کرد؟.

 آیا این نظر شورای نگهبان بود یا نظر برخی از نمایندگان مجلس برای دریافت حقوق بیشتر؟.