کیان...


م

کیان...

دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد. . . .
دانشگاه که قبول شد،همه گفتند باسهمیه قبول شده.!!!
ولی. . . .هیچ وقت نفهمیدند  کلاس اول وقتی می خواستند به او یاد بدهند که بنویسد"بابا". . . .

یک هفته در تب سوخت



♥شهـــدا شــــرمنده ایــــم♥


به یاد آنهایـــی که جز استخوانهایشـــان چیزی از جسمشان نمانـــده اما عظمت و شکـــوه غیرت

و روحشان عالــــم را فرا گرفته،


باز هم همان جملـــه ...

                                           ♥شهـــدا شــــرمنده ایــــم♥


چای روضه

چای روضه صحبتش از چای معمولی جداست 

اهل چایی نیستم، این نیتش صرفا شفاست ‌

ما نمک پرورده ی این خاندان هستیم و بس

هرکسی سائل شود اینجا یقینا پادشاست


دل نوشت: بدجور هوس چای روضه کرده ام ارباب..

______________________________________________________

خواهش نوشت: برای آدم شدنم دعا کنید

 یاعلی

آر پی جی زن بوده...

چند روز بعد از عملیات بود...

یه نفر رو دیدم که کاغذ و خودکار دستش بود...

هر جا می رفت همراه خودش می برد...

از یکی پرسیدم...

این بچه چشه...

گفت...

آر پی جی زن بوده...

توی عملیات اون قدر آر پی جی زده که دیگه نمی شنوه...

باید براش بنویسی تا بفهمه...

گوش هاش رو داد تا چشم و گوشمون باز بشه...

چشم و گوش مون که باز نشد هیچ...

بماند...