بعضی ها خود را یکرنگ می پنـــدارند آری به راسـتی یک رنــگنــد !
اما سپـــیــــدی عده ای را کافیست یکـــبار با منــشـــور گـــذر زمـان دیــد
تا فهــمیــد کــه همه رنـــگهـای عــالم را بلـــدنــد !
عزیز ما، ای وصی امام عشق، آنان که معنای ولایت را نمی دانند،در کار ما سخت در
مانده اند. اما شما خوب می دانید که سرچشمه ی این تسلیم و اطاعت و محبـت در
کجاست. خودتان خوب می دانید که چقدر شما را دوست می داریـم و چـقدر دل مـان
می خواست آن روز که به دیدار شما آمدیـم، سـر در بغـل شـما پنـهان کنیم و بگر ییم.
ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما باز یافتیم. لبخند شما،شفقت شما را داشت
و شب انزوای ما را شکست . سر ما و قدم تـان که وصـی امـام عشق هسـتیـد و نایب
امام زمان- عجل الله تعالی فرجه الشریف...
این افتخار برای یک زن نیست؛ این تجلیل زن نیست؛ این تحقیر زن است».
سند شماره9/3003 به تاریخ 1/8/1353 است که مینویسد: مطهری از این که نماز جماعت
سیدعلی خامنهای در مشهد (توسط ساواک) تعطیل شده، ابراز ناراحتی کرده و گفته است :
سید علی خامنهای از نمونههای ارزندهای است که برای آیـنـده مـوجـب امیدواریست و در این
مدت کوتاه در مشهد،کارهای پر ثمری انجام داده که یکی از آنها جمع کردن جوانان روشنفکر
حوزه و دانشگاه است.
مقام معظم رهبری با ذکر خاطره ای رابطه خوب خود را با جوانان اینگونه بیان میکند:
مسجدی که بنده نماز میخواندم، بین نماز مغرب و عشا هیچ وقت داخل مسجد جا
نبود؛ همیشه بیرون مسجد هم جمعیت متراکم بود؛ هشتاد درصـد جـمـعـیـت هـم از
قشر جوان بودند؛برای خاطر اینکه با جوان تماس میگرفتیم.در همان سـالـها پوسـتین
های وارونه مد شده بود و جوانان خیلی اهل مد آنرا میپوشیدند.یک روز دیدم جوانی
که از این پوستینهای وارونه پوشیده، صف اول نماز در پـشـت سـجـاده من نشـسـتـه
اسـت؛یک حـاجـی محترم بازاری هم که مرد فـهـمـیـدهای بـود و مــن خیلی خـوشم
میآمد که او در صـف اول مینشـست، در کنار این جوان نشسته بود. دیدم رویش را
به این جوان کرد و چـیـزی در گـوشـش گـفـت و ایـن جــوان یـکـبـاره مـضــطــرب شد.بر
گـشـتم بـه آن حاجی مـحـتـرم گـفـتم چه گفتی؟ به جای او جوان گفت چیزی نیست
فهمیدم که این آقا ب او گفته که مناسب نیست شما با این لباس در صف اول بنشینید
گفتم نه آقا، اتفاقاً مناسب است شما همینجا بنشینید و تکان نخورید! گفتم حاجی!
چرا میگویی این جوان عـقـب بـرود؟بـگـذار بدانند که جوان با لباسی از جنس پوستین
وارونه هم میتواند بیاید به ما اقتدا کند و نماز جماعت بخواند.
برادران! اگر پول و امکانات هـنـری نـداریم، اگـر فـعـلاً تـرجمـه قرآن به زبان سعدی زمانه را
نداریم، «اخلاق» که میتوانیم داشته باشیم؛ «فی صفه` المؤمن بشره فی وجهه و حزنه
فی قلبه». با اخلاق، سراغ این جوانان و دلها و روحـها و ورای قـالـبهاشـان بـرویـد؛ آن وقـت
تبلیغ انجام خواهد شد.