شبها وقتی منورها دل آسمان را می شکست فکر می کردند که بر آنها در ساعات و
روزها و ماههای گذشته چه گذشته است . حساب اعمالشان را می کردند قبل ار
اینکه آن ناظر شاهد بر اعمالشان رسیدگی کند .
شبهای عید بهترین زمان برای محاسبه بود . مثل من و تو می نشستند پای سفره
هفت سینی که سیب و سماق و سکه ای هم در کار نبود و برایشان اهمیتی نداشت .
مهم سفره دلشان بود که ستاره هایش را وقتی یا محول الحول و الاحوال می
خواندند ، می تکاندند ...
نوروز در جبهه همیشه در میان گلوله ها با گل و بوسه توام می شد . دو رکعت
نماز روی آن سجاده پاک می خواندند و آن قدر هم رزمان با هم رفیق بودند که
یک دستمال سفید پیدا شود ، برای پاک کردن آن بلورهای محرمانه !
حالا نیستند و سفره های هفت سین ما پر از سرکه های فراموشی شده ...
نوروز و ایام عید که می شد در شرایط عادی جبهه و جنگ تا 5 روز از صبحگاه
خبری نبود . عیدی بچه ها ، سکه های یک تا پنجاه ریالی و اسکناسهای صد تا
هزار ریالی متبرک ، دست حضرت امام (ره) بود . پنجمین پولهایی که به یادگار
نوشته شده بود از سوی بچه ها یا فرماندهان ! و غذاهای این ایام بهترین
غذاها بود و پذیرایی با میوه و شیرینی همه جا دایر .
در کنار همه این نعمتها مراسم جشن و سرور بود ، تئاترها و نمایشنامه های
نشاط آور که به وسیله خود بچه ها تهیه و اجرا می شد و نمایش فیلم های
سینمایی که زحمت تدارک آنها را بچه های واحد تبلیغات می کشیدند .
پیشاپیش عید همه دوستان عزیز مبارک