کیان...


کیان...

دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد. . . .
دانشگاه که قبول شد،همه گفتند باسهمیه قبول شده.!!!
ولی. . . .هیچ وقت نفهمیدند  کلاس اول وقتی می خواستند به او یاد بدهند که بنویسد"بابا". . . .

یک هفته در تب سوخت



ای کاش...


ای کاش کتیبه قـبـرم
در انعکاس پرتو خورشـید
نـام شـهـیـد داشـت...
ای کاش کتیبه ی قلبم
در پاسخ گلوله ی دشمن
خـون شـهـیـد داشت...
ای کاش این تـن خاکی
در واپسین لحظه ی بدرود
در آخـریــن وداع
بوی شهید داشت!

یادمون باشه اگر شهید نشیم، باید بمیریم.
نقطه سرخط...



♥شهـــدا شــــرمنده ایــــم♥


به یاد آنهایـــی که جز استخوانهایشـــان چیزی از جسمشان نمانـــده اما عظمت و شکـــوه غیرت

و روحشان عالــــم را فرا گرفته،


باز هم همان جملـــه ...

                                           ♥شهـــدا شــــرمنده ایــــم♥


چای روضه



چای روضه صحبتش از چای معمولی جداست 

اهل چایی نیستم، این نیتش صرفا شفاست ‌

ما نمک پرورده ی این خاندان هستیم و بس

هرکسی سائل شود اینجا یقینا پادشاست


♥شهـــدا شــــرمنده ایــــم♥


چند روز بعد از عملیات بود...

یه نفر رو دیدم که کاغذ و خودکار دستش بود...

هر جا می رفت همراه خودش می برد...

از یکی پرسیدم...

این بچه چشه...

گفت...

آر پی جی زن بوده...

توی عملیات اون قدر آر پی جی زده که دیگه نمی شنوه...

باید براش بنویسی تا بفهمه...

گوش هاش رو داد تا چشم و گوشمون باز بشه...

چشم و گوش مون که باز نشد هیچ...

بماند...