عید نوروز در جبهه

 

مردانی، مرد با لباس‌‌های خاکی دور سفره عید نشسته‌اند، دست‌هایشان را رو به آسمان گرفته‌اند، به پیام نوروزی مولایشان گوش می‌دهند، می‌روند تا دوباره بایستند و معلوم نیست نوروز دیگر بر سفره آسمانی می‌نشینند یا زمینی.


عید نوروز


شبها وقتی منورها دل آسمان را می شکست فکر می کردند که بر آنها در ساعات و روزها و ماههای گذشته چه گذشته است . حساب اعمالشان را می کردند قبل ار اینکه آن ناظر شاهد بر اعمالشان رسیدگی کند . شبهای عید بهترین زمان برای محاسبه بود . مثل من و تو می نشستند پای سفره هفت سینی که سیب و سماق و سکه ای هم در کار نبود و برایشان اهمیتی نداشت . مهم سفره دلشان بود که ستاره هایش را وقتی یا محول الحول و الاحوال می خواندند ، می تکاندند ... نوروز در جبهه همیشه در میان گلوله ها با گل و بوسه توام می شد . دو رکعت نماز روی آن سجاده پاک می خواندند و آن قدر هم رزمان با هم رفیق بودند که یک دستمال سفید پیدا شود ، برای پاک کردن آن بلورهای محرمانه ! حالا نیستند و سفره های هفت سین ما پر از سرکه های فراموشی شده ... نوروز و ایام عید که می شد در شرایط عادی جبهه و جنگ تا 5 روز از صبحگاه خبری نبود . عیدی بچه ها ، سکه های یک تا پنجاه ریالی و اسکناسهای صد تا هزار ریالی متبرک ، دست حضرت امام (ره) بود . پنجمین پولهایی که به یادگار نوشته شده بود از سوی بچه ها یا فرماندهان ! و غذاهای این ایام بهترین غذاها بود و پذیرایی با میوه و شیرینی همه جا دایر . در کنار همه این نعمتها مراسم جشن و سرور بود ، تئاترها و نمایشنامه های نشاط آور که به وسیله خود بچه ها تهیه و اجرا می شد و نمایش فیلم های سینمایی که زحمت تدارک آنها را بچه های واحد تبلیغات می کشیدند . پیشاپیش عید همه دوستان عزیز مبارک

 

 

پدر شهید سیدمجتبی علمدار در جوار پیکرهای پنج شهیدگمنام قائمشهر عنوان کرد:



دیگه به این شهدا نگید شهید گمنام! اینها خوش نام ترین بنده های خدایند! اینها برادرهای ما هستن؛ اینها حماسه آفریدند که امروز شماها آرامش داشته باشید. شما باید ادامه دهنده راه شهدا باشید. شما الان باید با این شهدا عهد و پیمان ببندید.

فرازی از وصیتنامه شهید محمد فتحعلی زاده

سر قبری و سنگ قبر برایم نسازید و قبری بسیار ساده و گلی

با یک تکه حلبی کوچک و نباتی بگذارید تا یادتان همیشه باشد که ;

هنوز در حلبی آبادها و روستاهای دور افتاده مان،

مادران و خواهران و برادران و پدران مان ، حسرت غذای روزانه را می کشند


فرازی از وصیتنامه شهید محمد فتحعلی زاده

روی قبرم ، مثل برادر فتحعلی زاده ، گِلی باشد،

زیرا در شهرمان کسانی هستند که نان روزمره خود را نمی توانند پیدا کنند

و در زیر سقفهای گِلی زندگی می کنند...


پدر شهید شیدانی در مقابل فرزندش


جواب این پدر ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شما خودتان بگویید..........