متن شعر بوی سیب و حرم حبیب

بوی سیب و حرم حبیب و حسین غریب و کربلا

بوی یاس و زریه عباس و خدا ی احساس و کربلا            

بوی عنبر ماه رخ اکبر گهواره ی اصغر کربلا

بغض آب و فرات بی تا ب و اشکای رباب و کربلا


تو ذکر محراب منی تو مهر و مهتاب منی



تو باده و ساغر من تو مستی ناب منی


بی تو دلم آروم نمی گیره


کبوتر دل بی تو می میره


امشب که مست باده ی نابم


مشتاق دیدار تو مهتابم


با این که من خوب می دونم آدمی بی اصل و بنم

بده اجازه ای خدا عشقمو نقاشی کنم

خوب می شه قلب عاشقم یه طرح خوشگل می زنم

نقش یه مرد پهلون طرح شمایل می زنم

به روی صفحه می کشم پیشونی بلندشو


ابروهای کمونیشو صورت آسمونیشو


تا که به چشماش می رسم کشیدنش چه مشکله


آخه چشای یار من سیاه خیلی خوشگله



حسین نام شگرفی است بر تارک هستی ...

حسین شرافتی است بی همتا بر فراز تاریخ ...

چه شگفت است سرداری سرهای بریده !

رشک بهشت است آنجا که کویر جلن از زلال حسین بنوشد...

و تمنای سعادت که دل گرفتارش آید...  


اللهُم عَجِل لِوَلیکَ الفَرَج

هر روز نگاهم به آسمونه تا بیای

انقدر چشم براه می مونم تا بیای

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.